ایسانایسان، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

☃ لـحظه لـحظه بـا آیسان

19 ماهگیم چطوری میگذره

خونه تکونی بالاخره تموم شد فرشهامونم دادیم بشورن موقعی که بیارم بازم باید یه دور جمع بزنیم تو این روزها هم یا پیش عزیزم میموندی یا عزیز میومد اینجا تا من به کارام برسم اخر هفته ها هم میرفتیم تهران واسه خرید بالاخره هفته پیش لباس برایه شما پیدا کردم البته هنوز یکم از خریدات مونده که هرموقع کامل شد عکساشو برات میزارم هفته پیش رفتیم خونه خاله من خاله نسرین که خونشون رو عوض کرده بودن و به همین خاطر دوره هم جمع شده بودیم که خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما و النا جونم بیشتر روزها هم یا پانیذ اینجاست یا شما اونجایی و با هم بازی میکنید البته کمی هم سر اسباب بازیها باهم دعواتون میشه و بکش بکش راه میوفته البته همیشه شما برنده میشه و پانیذ هم گر...
19 اسفند 1391

در روز چند تا لباس باید عوض کرد اخه ؟

  بعضی وقتا که میرم خونه خاله فریبا و عزیز و یا کلا خونه کسی یه ساک پر لباس با خودم میبرم همه هم غر میزنن که این همه لباس میخوای چیکار مگه بچه چقد لباس کثیف میکنه یا اینکه چقد لباس واسه این بچه میخری والا ما هم بچه بزرگ کردیم انقدر لباس عوض نمیکردیم و خلاصه کلی نصیحت وغر که چرا چرا چرا ... تا اینکه امروز موقع تمیز کردن اشپزخونه یه سوژه اومد دستم که به همه ثابت کنم که چرا این همه لباس لازمه.. حدودا 1 ساعت با آیسان تو خونه چه جوری میگذره داشتم تو آشپزخونه کار میکردم که هی غر زدی یه چیزی بهت بدم منم برات یکم ماست ریختم و با قاشق بهت دادم تا بخوری و خودم رفتم که به کارم برسم چند لحظه بعد ....   در حاله...
13 اسفند 1391

واکسن 18 ماهگی

دیروز با هم رفتیم خانه بهداشت تا هم واکسنت رو بزنم و هم چکاپ برایه قد و وزن بشی از شانس ما واکسن رو فقط روز هایه چهارشنبه میزدند ولی چون من از راه دور اومده بودم و خودشون اشتباهی برام تاریخ زده بودند استثنا قائل شدن و واکسنت رو زدن یکی به پایه چپت یکی به دستت راستت و قطره از اونجایی که زورت خیلی زیاد شده و از دستمون در میرفتی به سختی واکسنتو زدم امروز رو تب میکنی و یک هفته دیگه تنت دونه میزنه این اخرین واکسنت بود تا 6 سالگی خدا روشکر فقط دیروز تب داشتی و امروز تبت قطع شده فقط موقع راه رفتن لنگ میزنی خیلی دلم برات میسوزه که درد میکشی همش رو نوک پنجت راه میری وزنت11/600 قدت82   دور سرت هم46 یه مسواکه انگشتی...
9 اسفند 1391

یه ابزاره جدید

یه ابزاره جدید تو وبلاگم  گذاشتم که امکان گفتگو آنلاین رو بهمون میدم خیلی دوست دارم زود تر با دوستهایه گلم امتحانش کنم تو قسمته امکاناته وب قرار دادمش هر موقع آنلاین بودم زودی بیاید بهم سر بزنید یکم با هم بچتیم ببینیم چطوری شما هم اگه خوشتون اومد  میتونید بذراید تو وبلاگتون   فکر کنم فضایه جالبی برامون ایجاد بشه منتظرتونم ...
5 اسفند 1391

احوالات اخرین روزهایه 18 ماهگی

چند روز دیگه 17 ماهگیت تموم میشه و وارد 18 ماهگی میشی و باید برایه چکاپو واکسن ببرمت واکسن هایه قبلی که زیاد اذیتت نکرد و رود سر حال شدی انشاالله که این واکسن هم همین طور باشه حدودا 2 ماهی میشه که دارم میرم باشگاه ایروبیک تا شاید به سایزه قبل از بارداریم برگردم و شما رو باید 3 روز در هفته میذاشتم خونه عزیز اشرف و وقتی هم که میومدم تا عصری اونجا میموندیم و شب میومدیم خونه خودمون همین امر باعث شده تا به عزیز وابسته بشی و موقعه رفتن تا من دارم اماده میشم برایه رفتن سریع میری میچسبی به پاش که نبرمت بعدش با کلی کلک که عزیز داره میاد بیا لباس بپوش بریم لباساتو میپوشی و از اونجایی که متوجه میشی عزیز نمیاد کلی گریه میکنی و بیچاره عزیز کلی قصه م...
1 اسفند 1391

سال تحویل

امسال اولین عیدمون با دخمل گلمونه عزیزم با وجود تو این بهترین عید من و بابایی امیدوارم همیشه سرزنده و سلامت باشی   برات بگم از سال تحویل  امسال س ال موقع سال تحویل مثل همیشه گلکم بیدار بود و خوش خنده سفره هفت سینه امسال هم که به خاطر دخملم با شیشه شیر تزئین شده بود که ایدش از بابایی بود و اجراش ازمامانی شب قبل عید تاساعت ٣ داشتم تزئینش میکردم خیلی ناز شده  مگه نه.....     لحظه سال تحویل دوربینو اتومات گذاشتم که فیلم بگیره وقتی سال تحویل شد و بلند شدم خاموشش کنم دیدم رو عکس تنظیم بوده نه رو فیلمبرداری این شد که فیلمی از لحظه سال تحویل نداریم   مت...
29 بهمن 1391

اولین گردش در باغ وحش

جمعه بالاخره تونستیم ایسان گلم رو ببریم باغ وحش ارم از اونجایی که عاشقه حیونهایی خیلی بهت خوش گذشت این بچه اهو رو از قفس بیرون اورده بودن و بابتش پول میگرفتن تا باهاش عکس بندازیم تو باغ وحش چیزی که زیاد بود و به وفور دیده میشد اهو و گوزن بود ...
28 بهمن 1391

ولنتاین مبارک

مینویسم برایه بهترین همسر و  تنها دخترم سر میگذارم رویه شونه هایه تو آرامش میگیرم از صدایه تپشهایه قلب تو دلم پرواز میکند در آسمان قلبت میشنوم صدایه تپشهایه قلبت اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت تا خودم را از خودت بدانم تا همیشه برایت بمانم چه لذتی دارد تا صبح در آغوشت بخوابم دوستتان دارم تا همیشه ...
26 بهمن 1391