پنجمین دندون
پنجمین دندونت مبارک عزیزم ...
یه دسته گل از مامانو بابا
دیروز اماده شدیم که بریم عروسی بابایی تو پارکینگ داشت ماشینو تمیز میکرد منم وسایلو گذاشتم تو ماشین و شما روهم گذاشتم پشت فرمون اخه فرمونوه ماشینو دوست داری یهو یادم افتاد که لباسمو بالا جاگذاشتم سریع رفتم بالا که بیارم وقتی اومدم پایین دیدم بابایی وایساده جلو ماشین و داره میخنده گفتم چی شده گفت دخترت از تو در ماشینو قفل کرده سویچم رو ماشینه دیدم فرمونو گرفتی و بلند شدی وایسادی و بادست زدی و درو قفل کردی وای نمی دونی وقتی فهمیدم چی شده چقدر ترسیدم از اینکه اگه تا من برم بالا و کلید یدکی رو بیارم و شما خدایه نکرده بیافتی چی میشه سریع رفتم بالا و اوردم خدا رو شکر سفت سفت فرمو...
بازم عروسی
عروس قشنگ کی داشته مامانی قربون اون خنده های قشنگت بره ...
چندتا عکس از 10 ماهگیت
یاد گرفتی دستتو به همه جا میگیره و می ایستی دستاتو اروم اروم ول میکنی و چند ثانیه بدون کمک میتونی بایستی ...