این مدت که نبودیم ایسان خانم چی کرده

بالاخره اسباب کشی کردیم و اومدیم خونه جدید تو اندیشه تو این مدت ایسان

جونم خیلی کارا یادگرفتی که نشد همشونو به موقع تو صفحت بزارم

درست روز اسباب کشی بود که گذاشته بودمت خونه زن عمو افسانه که یاد

گرفتی یکم به جلو چهار

دستو پا بری ولی نه زید زود خسته میشدی و می شستی البته من ندیده بود

م تا دو روز بعد که اسباب کشی کردیم و شب خونه اقاجون بودیم داشتیم

شام می خوردیم که

دیدم داری چهار دستو پا راه می ری نمیدونی که چه ذوقی کردم  خیلی

خوشحال شدم  الهی که مامانی قوربونت بره

چند روز بعد دیدم که دوتا دندون کوچولو اون بالای دهن خوشگلت در اوردی

سومین و چهارمین دندونت مبارک عزیز دلم    

تا وقتی که وسایل خونمون رو بچینیم شبا خونه اقا جون می خوابیدیم وقتی

که دیگه اومدیم خونمون

 کامل یاد گرفته بودی که چهار دستو پا بری دم اشپزخونموم یه پله کوچولو

داریم خیلی زود یاد گرفتی که ازش بری بالا اونم مو قعی که من خوابم برده

بود داشتی جولوم بازی میکردی که چند لحظه خوابم

 برد و با زنگ تلفن بیدار شدم دیدم این دورو ورا نیستی صداتم در نمییاد که

دیدم جلو یخچال تو اشپزخونه نشستی         

چند روز موقع پائین اومدن همش از پله می افتادی البته حواسم بهت بود که

چیزیت نشه میذاشتم

 بیوفتی تا خودت یاد بگیری دو روز بعد یاد گرفتی و اروم دستتو میاوردی پائین و

 با پاهات خودتو هول می دادی پایین که نیفتی

حالا هم که همش می خوای وایسی دستتو به همه جا میگیری که بلند

بشی ولی هنوز نمی تونی کامل بایستی و می افتی این کارم به همین زودیا

یاد میگیری

 اینم یک سری از عکسهات

ایسان جونی در حال اسباب کشی

اینم دندون خوشگلم

عاشق اهنگ چرخ و فلکی وقتی میشنوی کلی دست و پا میزنی

اینم اقا بزرگ که خیلی دوست داره