اخرین روزهایه 21 ماهگی
بالاخره 21 ماهگیت هم داره تموم میشه دیگه داری بعضی کلمات رو که ما میگیم تکرار میکنی ولی خودت ازشون استفاده نمیکنی و هر وقت بگیم تکرار میکنی البته کاملا درست تلفظ نمیکنی ولی خوب بازم خوبه کم کم اینم درست میشه شیطنت هات خیلی زیاد شده البته خیلی هم شیرینن ولی من دیگه دارم کم میارم از بس دنبالتم و دارم جمع جور میکنم و همش لباس میشورم تنها چیزی که در حال حاظر تو خونه میتونه کاری کنه که کمی اروم بگیری و یک جا بشینی کارتون کلاه قرمزی و پسر خالست که تقریبا روزی دوبار نگاهش میکنی اونم فقط سریه اول کلاه قرمزی رو که ما زمان بچگیمون میدیدم سری هایه جدیدش رو نگاه نمیکنی و اشاره میکنی که اون یکی رو برات بزارم من که خودم عاشقشم وقتی تو سینما ها اومده بود 12 بار تو سینما رفتیم و دیدیمش هر بار هم با گریه سینما رو ترک کردییم یادش بخی هر روز یا به اصرار خودت برات میزارم یا موقع هایی که خیلی کار دارم برات میزارم تا بیخیال من بشی
این هفته یه اتفاق بد باز افتاد این بار برایه من حلقمو گم کردم نمیدونی چقدر به این حلقم وابسته بودم و تا دستم نمیکردم بیرون نمیرفتم تو خونه گم شده البته امیدوارم که این طور باشه و احتمال میدیم که تو برداشته باشی و جایی انداخته باشی به قول بابایی اگه تو خونه باشه موقع اسباب کشی پیدا میشه
ولی من تا اون موقع دیوونه میشم از ناراحتی درسته مال دنیا ارزش نداره ولی من خیلی دوستش داشتم و واسش کلی گریه کردم بابایی هم کلی سر به سرم میزاره و میگه گریه میکنی که من چیزی بهت نگم و بعدش خدا کنه که زودتر پیدا بشه
اینم یه سری عکس از این روزها
این عروسک که اسمش پم پمه مال خاله فروغ که بعضی وقتا از خونه عزیز اینا با خودت میاری و اینجا داره با شما سرسره سواری میکنه
تمام لباست و بدنت رو با مداد شمعی کثیف کردی و بعدش خوابت برد این شکلی به مامانا توصیه میکنم تو این سن و سال مداد شمعی واسه نی نی هاشون نخرن درد سره اضافستتمام میره زیر ناخن هات و به سختی میشه ناخن هات رو تمیز کرد
اینجا هم اماده شدیم تا با پانیذ و مامانش بریم تو محوطمون دوچرخه سواری کنیم
و بعدشم مغازه و یه بستنی البته من برایه شما اب میوه گرفته بودم که کثیف کاری نشه ولی از اونجایی که شکمویی هم ابمیوه رو خوردی هم بستنیه منو