ایسانایسان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

☃ لـحظه لـحظه بـا آیسان

تواناییهای 10 ماهگی

دختر گلم اول باید عزر خواهی کنم که نمیتونم زود به زود برات مطلب بنویسم واسه اینکه هنوز اینترنتمون وصل نشده منم هرموقع که میایم خونه اقا جون تا فرصت پیدا میکنم سریع چند تا مطلب برات مینویسم قول میدم وقتی که اینترنت وصل شد جبران کنم عزیزکم تو این چند وقت کلی کار یاد گرفتی اول اینکه میتونی تنهایی بایستی دستتو به دیوار بگیری و چند تا قدم برداری عاشق لباسشویی چه موقعی که کار میکنه یا نمیکنه میتونی درشو باز کنی اگه توش لباس باشه همرو در میاری و باهاشون بازی میکنی میتونی از پله ها بالا بری اولین بار این کارو خونه اقا بزرگ کردی حواسم بهت نبود که دیدم پنج تا پله رفتی بالا میتونی بری بالا و پاین ا...
22 تير 1391

یه دسته گل از مامانو بابا

  دیروز اماده شدیم که بریم عروسی بابایی تو پارکینگ داشت ماشینو تمیز میکرد منم وسایلو گذاشتم تو ماشین و شما روهم گذاشتم پشت فرمون اخه فرمونوه ماشینو دوست داری یهو یادم افتاد که لباسمو بالا جاگذاشتم سریع رفتم بالا که بیارم وقتی اومدم پایین دیدم بابایی وایساده جلو ماشین و داره میخنده گفتم چی شده گفت دخترت از تو در ماشینو قفل کرده سویچم رو ماشینه  دیدم فرمونو گرفتی و بلند شدی وایسادی و بادست زدی و درو قفل کردی وای نمی دونی وقتی فهمیدم چی شده چقدر ترسیدم از اینکه اگه تا من برم بالا و کلید یدکی رو بیارم و شما خدایه نکرده بیافتی چی میشه سریع رفتم بالا و اوردم خدا رو شکر سفت سفت فرمو...
25 خرداد 1391

گردش با خاله ها چیتگر

این هفته با خاله های مامانی دسته جمعی رفتیم چیتگر خیلی بهت خوش گذشت کلی هم رقصیدی تا اهنگ میشنوی سریع شوروع میکنی به رقصیدن خیلی قرتی شدی بلا کلی تاب بازی کردی   کلی نی نای نای کردی اینم دوستات باربد سارینا النا تازه شاباش هم از خاله بهجت گرفتی اوناهاش تو یقته بعد این همه رقصین خانومی دیگه از پا افتادیو تو نئنو خوابت برد ...
25 خرداد 1391

خرابکاریها

ایسان خانم خیلی خراب کار شده مثل چند روز پیش که انقدر سبد سیب زمینی و پیاز کشد این ور اون ور انقد ازش بالا رفت تا اینکه افتاد رو کلش مامانی هم شکار لحظه ها کرد و عکسشو گرفت     وقتیم که ظرف گوش پاکنو پیدا میکنی در شو باز میکنی و همه جا پخششون می کنی ای شیطون کوچولو بلا ...
8 خرداد 1391