ایسانایسان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

☃ لـحظه لـحظه بـا آیسان

این مدت که نبودیم ایسان خانم چی کرده

بالاخره اسباب کشی کردیم و اومدیم خونه جدید تو اندیشه تو این مدت ایسان جونم خیلی کارا یاد گرفتی که نشد همشونو به موقع تو صفحت بزارم   درست روز اسباب کشی بود که گذاشته بودمت خونه زن عمو افسانه که یاد گرفتی یکم به جلو چهار دستو پا بری ولی نه زید زود خسته میشدی و می شستی البته من ندیده بود م تا دو روز بعد که ا سباب کشی کردیم و شب خونه اقاجون بودیم داشتیم شام می خوردیم که دیدم داری چهار دستو پا راه می ری نمیدونی که چه ذوقی کردم  خیلی خوشحال شدم  الهی که مامانی قوربونت بره چند روز بعد دیدم که دوتا دندون کوچولو اون بالای دهن خوشگلت در اوردی سومین و چهارمین دندونت  م...
1 خرداد 1391

اولین بازی تو پارک

امروز با دخمل گلم رفتیم دنبال خونه قراره اسباب کشی کنیم البته اگه بازم صاحب خونه اذیت نکنه و پولمونو بده قراره 1 سال بریم اندیشه نزدیک مامان اشرف خونه اجاره کنیم تا انشاالله تا سال دیگه تکلیف خونه خودمون معلوم بشه .بگذریم دوتایی با عزیز رفتیم  خونه هم پیدا کردیم  بعدش ناهارو ورداشتیم و با هم رفتیم پارک برای اولین بار سوار  و    شدی خیلی خوشت اومد همشم حواست به بقیه بچه ها بود که داشتن بازی میکردند یه ذوقی واسشون میکردی که نگو ایشالله بزرگتر میشی و باهاشون بازی می کنی مثل همیشه خوبو ساکت تو ماشین نشستی     ...
25 فروردين 1391

اولین ازمایش خون

دخمل گولم امروز یرای اولین بار رفت ازمایشگاه تا ازمایش بده ببینیم اهن بدنش چقده خدا روشکر رگ دستش خوب پیدا شد و خانم پرستار راحت خون گرفت ایسان گلم اصلا اذیت نشدی فقط ناراحت بودی که چرا نگهت داشتیم افرین دختر گلم که انقدر قوی هستی  ...
21 فروردين 1391

مهارت های غذا خوردن

جقله مامان تو غذا خوردن پیشرفت های جدیدی داری میتونی بطری ابمیوه تو بگیری دستت و خودت بخوری گلکم انقدر با هول ابمیوه میخوری که یادت میره نفس بگیری و گاهی میپره گلوت اما بگم از اولین تجربه  خوردنت بابایی عاشق بستنی  البته به قول خودش عاشق ته تهشه یعنی نونش بابای داشت بستنی می خورد که شما با اون نگاهت که دل همرو میسوزونه به بستنی ودهن بابایی نگاه میکردی که بابایی دلش نیومد به شما نده و گرفت جلو دهنت چند بار مک زدی سردیش اذییتت میکرد ولی چند لحظه بعد با لثه هات یه تیکه ازش کندی خوردی خیلی خوشت اومده خلاصه بستنی بابایی رو خوردی دیگه کار بابایی در اومده باید برای شما هم بستن...
19 فروردين 1391

عید دیدنی خونه خاله فریبا

ایسان جونی اومده عید دیدنی خونه خاله فریبا       فرانک خانم انگشتش شکسته با باباییش شیطونی کرده بوده اخه     ایسان جونی در حال ورق بازی کردن با عمو فرید و بابایی خیلی هم حرفه ای بازی میکنه ...
19 فروردين 1391

اولین 13 بدر

                                                 اهای سیزدتون به در  دشمناتون در به در  رفقاتون گل به سر  گرفتاریاتون زود به در    خوشیحاتون هزار برابر   این اولین سیزده بدر دختر گلمه با مامان باباش که خیلی هم خوش گذشت دخترم امروزم مثل همیشه خوش اخلاق بودی  اولش یکم بازی کردی بعد گذاشتمت تو اغوشی و رفتیم دوتایی یه دوری زدیم همون تو هم خوابت برد اینم چندتا عکس از امروز ...
16 فروردين 1391