بازم پارک (ولی این بار خیلی متفاوت )
امروز با خاله سمیه و پانیذ رفتیم پارک حامی
هوا دوباره سرد و بادی شده پارکهایه دیگه نمیشد رفت و به ناچار دوباره رفتیم پارک حامی ولی این بار خیلی متفاوت بود و کلی بهمون خوش گذشت این بار بچه هایه زیادی اونجا بودن و هنوز زمین نذاشته میخواستی بری بازی کنی تا گذاشتمت زمین دویدی رفتی تو اسختر توپ چنان خودتو از نردش انداختی تو توپها که من این شکلی شده بودم اول از این که این مدلی رفتن تو استخر رو از کجا یاد گرفتی دوم هم اینکه یا تو اون ایسان هفته پیش نیستی یا اینجا اونجایی نیست که دفعه پیش اومدی خلاصه عکس العملت خیلی واسم جالب بود از دیدن بچه ها
دوتا نی نی جیگر اماده واسه رفتن بیرون
این دفعه این پارک بادی هم باد شده بود و کلی توش بازی کردید و بپر بپر
جیگرم با شنیدن اهنگ خاله سارا داره نا نای میکنه
اونم چه نا نای نایی
حالا زنگ نقاشی که این دفعه برات مداد رنگی و دفتر اورده بودم و کمی نقاشی کشیدید
حالا هم زنگ تغذیه و بخور بخور که بازم داری به پانیذ خوراکی میدی قربونه مهربونیت برم من
اینم یه عکس چهار نفره از این روزه خوب
اینم یه عکسه دو نفره مگه مامانا دل ندارن اخه
حالا یه عکس سه نفره چون پانیذ خانم نمیخواست عکس بندازه
ایسان جونم در حاله جمع کردن صندلیا مگه تو اخه هرکولی بچه که انقده زور داری
خلاصه یه روز خوب هم گذشت عکسهایه امروزت خیلی زیاد شد چون خیلی بهمون خوش گذشت دوست داشتم بیشتر عکسها رو بزارم از دفعه بعد قول میدم عکس کمتر بزارم