ایسانایسان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

☃ لـحظه لـحظه بـا آیسان

یه روز خوب تو پارک بهشت مادران

1392/4/21 12:46
1,442 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزی بود که تصمیم داشتیم تا ماه رمضان شروع نشده و خاله اعظم پیشمونه و نرفته شاهرود واسه ترم تابستونش با هم یه روز بریم بیرون اینطوری شد که قرار شد اول بریم طالاقان بعد به خاطر اینکه بچه ها اذیت نشن یه راه نزدیک بریم و قرار شد بریم چیتگر شب قبل که داشتم وبلاگتو چک میردم  دیدم اناهیتا جان مامان  ارمیتا جونم من و شما رو دعوت کردن پارک بهشت مادران قلباول خیلی ناراحت شدم که باز با برنامه یه من به تداخل افتاده و نمیتونم ببینمشونگریه بعدش کمی فکرکردم خیال باطلکه خوب ما هم به جایه چیتگر بریم اونجا عصری هم میتونم دوستام رو ببینم و یه تیر دونشون میشه لبخنداینطوری بود که بقیه رو هم راضی کردم که بریم اونجا خلاصه من و خاله اعظم و عزیز اشرف و خاله نسرین و دختر خاله زینب و خاله بهجت و دختر خاله سهیلا با هم رفتیم اونجا هوا خوب بود قابل تحمل بود پارکم که خیلی شلوغ بود ولی واسه بازیه شما و النا و طاها جان خوب بود و ما هم راحت وبدون لباس میتونستیم همش دنبالتون باشیم همش از اون شیب بالا میرفتید و رو چمنها سر میخوردید همه هم عاشقتون شده بودن

مدام هم سوال میکردن که شما و النا دوقلو هستید خیلی جالب بود چون قداتون تقربا یکیه و موهاتون لخته فکر کنم همه این جوری فکر میکردن هر کسی هم تو بساطش خوراکی میوه ای چیزی داشت بهتون میداد اگه هم تعارف نمیکرد که شما خودت دست به کار میشدی یه دختره واسه خودش دو تا یخ در بهشت خریده بود و رو چمنها با دوستش نشسته بودن و میخوردن که شما هم با خیال راحت و بدون تعارف یکی شو برداشتی و شروع کردی به خوردن من پیشت نبودم عزیز صدام کرد که بیا ببین دخترت چی کار داره میکنه منو میگه هم این شکلی بودم اوههم قهقههاین شکلی خلاصه رفتیم واسه دختره یه یخ در بهشت دیگه گرفتیم

موقع ناهار هم سیر خوابیدی فکر کنم یه 2 ساعتی خوابت برد بعدازظهر هم من وسایل اش برده بودم نخود لوبیاشو پخته بودم فقط سبزی و رشتشو اضافه کردیم  و با اینکه ورود پیک نیک ممنوع بود ما یواشکی روشن کردیم خجالتو آشمون اماده شد و جای دوستان خالی خیلی بهمون چسبید

اینم عکسها تا اینجایه روزمون یعنی قبل از قرار وبلاگیمون

دخملیم و  النا در حال دعوا سر توپ ا ینم طاهای گلم

 

و ایسان پیروز میدان میشه و توپ روبه دست میاره

اینجا هم سر طاها دعوا بود و ایسان هم به زور میخواست دست طاها رو بگیره که بازم موفق شد

ایسان خانم در خواب ناز به سر میبره و النا و طاها بی سرو صدا مشغول بازی

 قربونت برم که انقدر بازی کردی که بیهوش شدی از خستگی خواب

بعد از یه خواب دل چسب کمی اب بازی میچسبه

اینم مدل مویه جدیدته که با گیره چنگکی موهاتو میبندم این شکلی خیلی بهتره هرچقدر هم که با کش موهاتو سفت ببندم بازم همش بهم میخوره و از کش در میاد اما این طوری خیلی خوب میشه

انقدر کلاهتو پایین میذاشتی که میخواستی ما رو ببینی خودتو این شکلی میکردی

همستر زیبایه من عزیزم موش کوچولو عاشق این عکستمقلب

و حالا بازم بالا رفتن از این شیب اوه

 

و این شکلی پاین اومدن چه کیفی میکردید شما سه تا

و اما  بگم از قراره وبلاگیمون که قرار بود ساعت 5 باشه 

ساعت از پنج گذشته بود و خبری ازشون نبود سوالاز مامان اینا خواستم که کمی بیشتر بمونم تا بتونم دوستام رو ببینم اما ساعت 6:30 دقیقه بود و من دیگه نا امید شدم از دیدن دوستام مخصوصا که نگهبان پارک گفت که اینجا 3 تا در داره و با خودم گفتم شاید از اون یکی در اومده باشن ناراحتخلاصه شروع کردیم به جمع کردن وسائل که بریم که از دور یه چیز اشنا دیدم بله دوچرخه یه اوا جام رو دیدمقلب و با کلی ذوق رفتم سمتشون و بالاخره تونستم دوستام و نی نی هایه نازشون رو ببینم به همون صمیمیتی بودن که از تو عکساشون می تونستم بفهم با این که مدت زمان کمی تونستم پیششون بمونم ولی از دیدار باهاشون کلی لذت بردم امیدوارم دفعه یه بعد بیشتر کنارشون بمونم

اینم چند تا عکس که به سختی  از این وروجکا گرفتم یک جا نمیموندن که   ایسانم که نمیدونم چرا چسبیده بود به خاله اعظم و کوتاه هم نمیومد  آخ

اینم یه روبوسی تو دیدار اول که متاسفانه نتونستم عکس خوبی ازش بندازم

اینم اوا جونم که خیلی نازه و عین النا شیطونیش اروم و بی صداست بر عکس ایسان و ارمیتا

اینم یه عکس تکی از ارمیتایه نازم

ارمیتا و ایسان هم شیطنت هاشون عین همه و  هم علایقشون  عین همه هر دو عاشق توپ

و اینم بنیتا یه عزیز که متاسفانه من سعادت اشنایی با وبلاگشون رو نداشتم و اونجا باهاشون اشنا شدم کوچولویه دوست داشتنی بود اینجا هم ایسان خانم دوچرخه یه اوا جان رو از دست بنیتا در اورد و خودش روش نشت

قربون اوا جونم برم که اصلا رو وسائلش حساس نیست و گذاشت که ایسان سوار دوچرخش بشه

و این هم یه عکس سه نفری که یه سختی گرفته شد

و بعدشم اب بازی با ارمیتا

امیدوارم این کوچولو هایه دوست داشتنی همیشه همین طور شاداب و سر حال باشن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
13 تیر 92 12:28
وااای فرزانه جون ببخش عزیزم چقدرمعطلت کردیم خودمونم سردرگم شده بودیم هواهم خیییلی گرم بود..
عکسهای نازی گذاشتی دوستم باهات موافقم این دوتامثل هم بودشیطونیاشون قربونشون برم
ازدیدن روی ماه ومهربونت خیییلی خوشحال شدم همینطورخواهرخوب وخوش برخوردت دفعه بعدیه قراربابرنامه وخوب میذاریم که بتونیم بیشترلذت ببریم
ممنون بابت عکس تکیه آرمیتا.
راستی چه جالب توی به روزشده هاپشت همیم
ببوس آیسان جونمو


ای بابا این چه حرفیه خانمی همین که تونستیم هم دیگرو ببینم برام یه دنیا می ارزه و ارزش یکم معطلی رو داشت ادم بچه دار کارش سخته میدونم عزیزم
خواهش میکنم عزیزم انشاالله قرارهایه بعدی بیشتر از این پیش هم میشیم
خاله محبوبه
13 تیر 92 12:32
سلام.
خوشحال ميشيم بياين ب وب پريا كوچولو و وبشو بهش تبريك بگين



عزیزم ادرس وبلاگ برام نذاشتید ولی خوب از همین جا بهتون تبریک میگم مبارکه
مهسا مامان کیارش
13 تیر 92 12:33
خوش بگذره بهت عزیزم


ممنونم عزیزم
مامان یگانه و ریحانه
13 تیر 92 13:08
سلام عزیزم
حسابی بهتون خوش گذشته،همیشه به شادی و گردش
عکسها همگی خوشگلن مثل خودشون
ما هم بروزیم


ممنونم عزیزم چشم زودی میام پیشتون
مامان مهرناز
13 تیر 92 16:03
همیشه به گردش عزیزم
چقدر به بچه ها خوش گذشته
عزیزم چقدر شیطون وبلایی
این پارک کجاست میشه ادرسشو بدین مرسی


ممنونم عزیزم تو اتوبان حقانی به سمت شمال بعد از اتوبان همت سمت راست اتوبان حقانی میشه جنب اتوبان
zinat
14 تیر 92 11:33
خیلی وقت بود خوشگل خانم رو ندیده بود چه بزرگ شده و ناز ماشاله.
شیطونیاش خیلی بامزس.چه عکسای نازی هم با دوست جونیاش گرفته خوشگل خانم.


ممنونم دوست خوبم که بهمون سر میزنید
مرجان
15 تیر 92 8:24
قربون دخملای ناز بشم که این طفلک پسرمونو تنها گیر آوردن و ول کنش نیستن و البته دوسش هم دارن
خیلی خیلی خوشحال میشم هر روز که پستات به روز میشن و این گلو میبینم. حسابی این آیسان و النا رو ببوس و یه سپندی براشون بسوزون .
امیدوارم که عسلا همیشه شاد و شنگول کنار خونوادهاشون باشن .


بله دیگه دخترم بود دخترایه قدیم ما مگه از این کارا میکردیم اخـــــــــــــــه !؟
چشم عزیزم حتما
صفورا مامان آوا
15 تیر 92 11:11
خیییییییییییلی خوشحالم که بالاخره از نزدیک دیدمت دوست جووووونی حیف که نشد بیشتر پیش هم باشیم فداااااااااای این دخملک شیطون که یه لحظه آروم نداشت
حالا چرا قیافه آوا تو این عکسه اینقده ناله اس


واقعا حیف شد ولی از قدیم میگن کاچی بعض هیچ چی ما به همین هم راضی هستیم سریه بعد خانمی
سارا مامان آرتین
16 تیر 92 20:40
اینهمه عکس خوب و خوشکل گرفتی تازه میگی نشد یه عکس درست و حسابی بگیریمممممممممم

به به ایسان جون همیشه زیبا و شیک پوش و شیطون خودم
همیشه به گردش و تفریح و خوش گذرونی


خداییش نشده دیگه اخه من خیلــــــــــــی رو عکس حساسم ولی خوب شما نظر لطفتونه

ولی خوب واسه یادگاری اون روز بله عکسایه خوبیه
مامی سایان
17 تیر 92 10:22
اووووخی نازی به این کوچولوهای خواستنی
خوشبحالتووون با هم از این قرارها میزارید خیلی دوست دارم همتون رو از نزدیک ببینم یه عالمه بوس واسه این دخملای دوست داشتنی


منم همین طور عزیزم خوشحال میشم سایان جونم و مامان عزیزش رو ببینم البته همراه با دوست خوبش کیارش جون
صفورا مامان آوا
17 تیر 92 12:28
پوشک استخری من از داروخانه دم خونمون گرفتم اما رفتم برای دوستام بگیرم تموم کرده بود اما میگن بنی هاشم داره


ممنونم عزیزم ولی این بنی هاشم کجاست ؟ اسم داروخونست یا محلست ؟من اون ورا رو خوب نمیشناسم اخه
مامان بنيتا
18 تیر 92 11:56
سلام دوست خوبم از ديدنتون خيلي خوشحال شدم هر چند كه خيلي كوتاه بود آيسان نازمو ببوسين من كه نتونستم عكسي ازش بگيرم همش دنبال بنيتا بودم
با اجازه لينكتون كردم


ممنونم عزیزم منم همین طور
شما پیش دستی کردید زودتر لینک کردید منم با افتخار لینکتون میکنم
آتنا مامان روشا یدونه
18 تیر 92 12:18
صد حیفچه قدر جای ما خالی بود همه دوست جونی ها بودن آناهیتا به من هم خبر داده بودید ولی برنامم جور نبود بیام . ان شا الله بعدا میبینمتون


خیلی حیف شد دوست داشتم میدیدمتون انشاالله سری بعد
مامان مهرناز
19 تیر 92 17:12
مرسی بابت ادرس عزیزم


خواهش میکنم عزیزم انشاالله برید و بهتون خوش بگذره
بابای روشا
20 تیر 92 0:40
ای خدای من چقدر تو این عکس ها ناز شده این آیسان خانوم خوشگل خداوند نگهدارش باشه


ممنونم از دعاتون
فرانک دختر خاله ایسان جون
23 تیر 92 16:46
الهی فدات شم
ایشالا همیشه خوش باشی


فدات بشم عزیزم خاله بشه قربونت
مامان آروین (مریم)
24 تیر 92 7:35
1000 ماشاالله به این دختر ناز و ملوس و دوست داشتنی و 100 البته پرانرژی .....
جمع دوستی هاتون پایدار و سبز


ممنونم عزیزم من ادرس وبلاگتون رو ندارم میشه برام بذاری
مامان میعاد
24 تیر 92 14:40
سلام بانو همیشه به این شادی و خوشی عزیزم.
ببین مدل جدید مو بستناش چقدر بهش میاد
اگه اشتباه نکنم این پارکه مختص خانوماست و راحت میتونند بگردنند چقدر خوب کاش یه همچین پارکی توی بوشهر هم بود.


ممنونم عزیزم .بله مختص خانومهاست