تولد 2 سالگی آوا جان
دیروز تولد اوا جان دعوت بودیم این کوچولو شیرین هم 2 ساله شد بالاخره تولدش البته هفته اینده میشد ولی چون تو محرم میشد این هفته صفورا جان براش تولد گرفت
بابایی دیروز ماشین دستش بود و باید بعدش میرفت کلاس و خیلی دیر میتونست ماشین رو به من برسونه واسه همین من تا بین راه با ماشین بیرون اومدم و ماشین رو از بابایی گرفتیم و دوتایی رفتیم تو تاکسی خیلی اذیتم کردی و اصلا اروم نمیگرفتی خیلی باهات بیرون رفتن سخت شده عزیزم از بس که شیطونی
خلاصه سر ساعت 5 رسیدیم تولد یه جورایی از همه زودتر رسیدیم و شما از همون لحظه اول شروع کردی به رقص و پای کوبی و البته شیطنت به قدر پف فیل ریختی زمین و من جمع کردم که خدا میدونه وای که رومیزا اگه پفک میدیدی دیگه نمیشد کنترلت کرد و شیرجه میرفتی واسه خوردن پفک حتی داشتی پفک اوا رو که تو دهنش بود از دهنش در میاوردی بخوری صفورا جان یه سری ابنبات چوبی واسه بچه ها گذاشته بودن که همه دست خورده و دهنی هاش تو بشقاباشون مونده بود که شما تقریبا 6 هفت تایی رو مزه کردی و من با بدبختی ازت میگرفتمشون و دوباره یکی دیگه پیدا میکردی میخوردی خیلی خستم کردی دفعه دیگه که اگر دعوتمون کردن که بعید میدونم حتما خیلی دیر تر میرم تا کمتر آبرو منو ببری خانم خانوما
سر اسباب بازی ها که کلا دعوا بود مخصوصا سر عروسک یا به قول ارمیتا نی نی جان و میز ارایش اوا که همش بِکش بِکش و دعوا بود سرش
بقیه قضایا رو رو تصاویر برات توضیح میدم عزیز شیطون من
یه چهار پایه کوچولو واسه میز ارایش اوا بود پیدا کردی نشستی روش
سریعا هم اتاق بازی کشف شد توسط شما و یه نی نی جان دیگر
اینم اوا جون زنبوری
دوتایی مشغول رقص
اوا جونم به اتفاق شما این نی نی جان رو دارن تاب میدن
لحظه هایی از ارامش صرفا برای خوردن پف فیل
کاغذ کشی رو میز رو اوا انداخته بود زمین و میکشید ایسان شیطون ما هم سریع واسه خودش بازی درست کرد و رفت نشست روش وقتی دید اوا میتونه بکشدش خوابیدی روش که دیگه نتونه تکونش بده
بازم لحظاتی ناب از ارامش
ارمیتا جون هم اومد البته تا بیاد وسط کلی طول کشید و همش تو اون وسط گل مجلس بودی و مشغول شیطنت
و من ارزو به دل که یکی دیگه هم لااقل بیاد وسط من کمتر خجالت بکشم
اینجا هم واسه اینکه بتونم ازتون عکس بندازم پفک دادم دستت تا بشینی شیطون
اینم بنیا ناز آروم آروم یعنی از اوا هم آروم تر بود
کیک اومد وسط کیک خورون ایسان شروع شد
کیک از دست بچه ها نجات داده شد برای عکس گرفتن ولی شما هنوز دست بدار کیک نبودی و انگار راه نجاتی برای کیک از دست شما نبود
با وجود فشفشه روشن هنوز هم داری کیک میخوری خانم
اینجاهم یه نی نی جان داره با کبریت بهت کیک میده میخوری
از اول مهمونی همش میخواستی جلد کادو هارو باز کنی ولی این یه کار رو نذاشتم بکنی تا اینکه اخر مهمونی بالاخره به هدفت رسیدی صفورا جان مشغول باز کردن کادو ها ود و شما و ارمیتا زیر میز مشغول باز کردن بقیه کادو ها که اینجا رفتی ته میز و دست صفورا بهت نمیرسید کادو رو ازت بگیره و نشون بقیه بده
مجدادا رفتی سراغ یه کادو دیگه
و باز هم نبردی تنگاتنگ سر میز و چهارپایش
و این بار ارمیتا پیروز میدان
دارید با اوا میز رو سر هم میکنید و آینش رو جا میزنید
و این هم نتیجه تلاشی بی وقفه در این میهمانی لباسی سرشار از پفک کاکائو و کیک پیش کش برای مامانی اماده به خدمت
انقدر شیطونی کردی که فکر کنم همه مامان ها بیشتر قدر بچه هاشون رو دونستن و فهمیدن شیطون یعنی چی و از این به بعد دیگه به بچه هاشون سخت نمیگیرن همه میگفتن تو خونه با ایسان چی کار میکنی انقده شیطونه
ساعت 9 از مهمونی در اومدیم و به محض ورود به ماشین تو صندلیت خوابت برد قرار بود شب برم خونه خاله فریبا و تا خونمون نریم چون راه خیلی دور میشد ولی دیدم خیابون ها از شانس ما خلوت و گازشو گرفتم رفتیم خونه خودمون 1 ساعته رسیدیم خوشبختانه
صفورا جان مجداد تولد اوا جون رو بهت تبریک میگم و بابت پذیرایی هم ازت ممنونم بابت شیطونیهای ایسان هم شرمنده شدیم کلی