تولدم .نمایشگاه کودک .متفرقه .......
روز تولدم درست مثل 29 سال پیش برف بارید
اینم از دخملیمون که مشغول ناخونک زدن به کیک بودن
بابایی نمیدونم چرا رفته بود شمع 30 خریده بود برام بهش میگم عوض اینکه بری 28 بگیری یک سال
کوچیک تر رفتی 30 خریدی یه سال بزرگتر
چون یه سال فرقمون شاید خودش رو 31 فرض کرده بوده منو 30
خلاصه شمع صفر گذاشتیم
عزیزم جون صبح زود سورپرایز کردن و با دسته گل تو اون برف اومدن خونمون
خاله فروغ و اقا جون هم برام گل گرفته بودن
جای خاله اعظم هم خیلی خالی بود موقع امتحاناش بود و نتونست بیاد تهران
عزیز اقاجون خاله فریبا فرانک خاله فروغ و خاله اعظم همگی با هم یه جارو شارژی ایستاده برام خریده بودن دستشون درد نکنه بابایی هم قبل از تولدم برام کادو گرفته بود ولی اون روز هم سوپرایز کرد و برام دوباره کادو گرفته بود
دست همگی درد نکنه که بازم شرمندم کردن
اینجا هم بابایی معلوم نیست دم گوش دخملی چی نجوا میکنه
انگاری میگفته به منم بده بخورم
نمایشگاه بازی و اسباب بازی تو بوستان گفتگو بود که روز اخرش که جمعه بود رفتیم خیلی شلوغ بود با کالسکه رفتیم تو که خیلی اشتباه کردیم از شلوغی نمیشد راه رفت چه برسه با کالسکه بخوای بری همشم که چرخاش میخورد به پای یکی و همش در حال عذر خواهی بودیم
انقدر شلوغ بود که نمیتونستیم جلوی غرفه ها بایستیم و چیزی ببینیم یا بخریم ولی هر جایی که میشد بری بازی کنی وایسادیم و کلی بازی کردی
چند هفته پیش دختر خاله بهار و تارا اومدن خونه عزیز و کلی با تارا بازی کردی
کلی هم رقص با برنامه مورد علاقت دنس شبکه tv پرشیا که عاشق رقص زهرا اون دختر بچه هستی و کلی باهاش میرقصی
خاله اعظم یا بهتر بگم دکتر بعد از این هم بودش و در حال ازمایش های عملی رو شما بود معاینت میکرد ببینه کبد و کلیت کجاست
هر چی میگشت میگفت یکیش نیست
بعدشم شما دوتا مشغول معاینه هم شدید
کلمات جدید
انقدر دیگه همه کلمات رو میتونی تکرار کنی نمیدونم کدوم رو بنویسم ولی هنوز جمله بلند نمیگی همش دو کلمه ای یا نهایتا بعضی وقتا سه کلمه ای
تولدت مبارک. مبـــــــــــــــارک مبارک
شب بخیر . صبونه(صبحانه) .کامپیوتر.پولیس(پلیس) غذا بخوریم .بستنی بخرم.دستم بشورم .دوست دارم.عاشقتم. دوچرخه.داداشه.بغل کن .بوس کن .گاز بگیر ناز کن.بخارون .سلام خوبی .خوبم .صبح بخیر.لباس عروس.عروسی. نانای بذار.کالسکم.صندلیت(صندلیم).بشینم .خوابم .نشستم.نیستم .کجایی. اینجایی.اوناهاش.اون یکی .دوتاش.در آر (دربیار).
بدویید . فرار کنم.بودو بودو .بکشم .میکشمت.خون اومده.زد.اتیش.ای خدا.ولم کنید .کمک.
که این کلمات تاثیر کتابیه که عزیز از روش برات داستان تعریف میکنه و عاشقش شدی یه کتاب راجه به تظاهرات و جنگ که نمیدونم از کجا اومده تو خونه عزیز اینا و تو عاشق اینی که عزیز با هیجان عکسهای کتاب رو برات قصه بسازه و تعریف کنه
هر حرفی ما بزنیم شما دو کلمه اخرش رو تکرار میکنی البته درست و به زبون خودت برش میگردونی و حالت سوالی ازمون میپرسی که میخوای فلان کار رو بکنی
من میگم :برم جارو برقی بکشم
شما میگی :جارو بکشی
مال مامانِ مال باباش مال ایسان
هر چیزی که سه تا باشه حتما این طوری باید بگی چند بار ول کنم نیستی
دستشویی که میری حتما باید تنها باشی و به من میگی تو بورو بورو ببند (درو ببند)
یاد گرفتی دیگه میگی پی بی دارم
سن الان 2 سال 4 ماه 13 روزه