ایسانایسان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

☃ لـحظه لـحظه بـا آیسان

در روز چند تا لباس باید عوض کرد اخه ؟

1391/12/13 0:13
539 بازدید
اشتراک گذاری

 بعضی وقتا که میرم خونه خاله فریبا و عزیز و یا کلا خونه کسی یه ساک پر لباس با خودم میبرم همه هم غر میزنن که این همه لباس میخوای چیکار مگه بچه چقد لباس کثیف میکنه یا اینکه چقد لباس واسه این بچه میخری والا ما هم بچه بزرگ کردیم انقدر لباس عوض نمیکردیم و خلاصه کلی نصیحت وغر که چرا چرا چرا ...

تا اینکه امروز موقع تمیز کردن اشپزخونه یه سوژه اومد دستم که به همه ثابت کنم که چرا این همه لباس لازمه..

حدودا 1 ساعت با آیسان تو خونه چه جوری میگذره

داشتم تو آشپزخونه کار میکردم که هی غر زدی یه چیزی بهت بدم منم برات یکم ماست ریختم و با قاشق بهت دادم تا بخوری و خودم رفتم که به کارم برسم

چند لحظه بعد

....

 

در حاله ویتامینه کردن پاهات با ماست

حالا صورتم

حالا این یکی پام

تهشم که خوشمزست باید لیس زد

یکم هم با دست

باتوجه به تصاویر بالا بردم لباستو عوض کردم و قوطی هایه سرلاک گذاشتم جلوت و شما مشغوله ساختن برج شدی منم با خیال راحت رفتم دنباله کارم

افرین چه دختر خوبی دارم من

چند لحظه بعد دیدم صدا ازت در نمیادحدس زدم خبری شده

بله رژ منو پیدا کردی و باهاش داری صفا میکنی پاشدم رفتم دستمال بیارم  که..

بله  دیدم داری مزه مزه میکنی  خیلی هم خوشت اومده بود

خلاصه مجبور شدم ببرمت حموم تا تمیز بشه

تا از حموم در اومدیم دوباره رفتی سراغه خرابکاری یه گلدونه دیگه قبلا اینجا بود که شکستیش تا اینم نشکونی دست بردار نیستی

خلاصه که این روند تا شب ادامه داشت و 2 دسته دیگه هم لباس عوض کردم حالا هی میگن تو وسواس داری حساسی بسه چقد عوض میکنی بیاد ببینید اینم روزگاره منه

دیگه نگیدا


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

محبوبه مامان الینا
13 اسفند 91 9:11
خیلی بااااااااااحااااااااااال بود گزارش تصویری واسه رفع اتهام
ای آیسان نااااااااز شیطون چه میکنی با مامانت
[h

گفتم شاید این جوری از من رفع اتهام بشه
همه ببینن این شیطون کوچولو با من چه میکنه
افسانه
13 اسفند 91 12:51
الهههههههههههی
کلی کیف کردم با کاراش
بوس برای ایسانی



بله دیگه کیفش رو شما ببرید تمیز کردن و حرص خوردنشم با من
مامان روژِینا
13 اسفند 91 22:32
واااااااااااااای چه پست باحالی بود قربونت بشم که اینقدر شیرینی چه به پوستشم می رسه از حالاااااااااااااااا حتما از مامانیش یاد گرفته فرزانه جون اون ایکون شکلک اخریه هم خیلی به جاست بووووووووووس
راستی بابت اینکه جواب خصوصی قبلیم و دادی خیلی ممنون بابت راهنمایی اتلیه


ای بابا گذشت اون زمونه که ما وقت داشتیم به پوستمون برسیم
الان که کارمون شده رسیدن به این دخملی بلا
خواهش میکنم عزیزم قابلی نداشت امیدوارم به دردت خورده باشه توصیه هام
مامان امیررضا
14 اسفند 91 0:04
عزیزم چرا اینقد مامانی رو اذیت میکنی خوشگل خانومی؟فدات بشم که اینقد شیرینی. بوسسسسسسسسسسسسسس


وای خدا نکنه عزیزم
سمیرامامان پرنیان
14 اسفند 91 0:04
کلیییی خندیدم از دست شیطونیهاش باور کنید منم همینه روزگارم کاملا درکتون میکنم


میدونم الان همه بچه ها شدن این جوری چیکار باید کرد اخه ؟
سارا مامان آرتین
14 اسفند 91 0:25
واااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من چه خوشمزه ای تو آیسان جووووووووووووووووووووون
عزیزمممممممممممممممممممممممممم خیلی باحال بوووود
ولی یکم نگران شدم وقتی آسان که خانومهههههههههههههه و اینقدر شیطون ... خدای من آرتین میخواد چه بلاییی سرم بیارهههههههههههههههههههههههه
زنده باشههههههههههه
یه خسته نباشید حسابی و یه سوال حالا لباسش که رژی شده تمیییز میشههههههههه؟؟؟


والا این دختره کم از پسر نداره به خدا فکر کنم یه جایه کار اشتباه شده
ولی نگران نباش بعضی پسرها از بعضی دختر ها خیلی ارومترن
لباسشم انداختم تو ماشین داره الان شسته میشه اگه نره فکرکنم با پودر لکه بر جواب بده و پاک بشه
خاله فروغ
14 اسفند 91 2:09
وای خدا این عکسارو میزاری فکر ماروهم بکن خب! نمیگی فشارم میوفته؟...خانوم طلا دیگه وقته لوگو بازیشه



لابد دیگه
اوا راست میگی ..........
مامان بنیتا
14 اسفند 91 11:17
ای شیطون بلای ناناز ببین چند تا لباس کثیف کردی هااا..قربونت برم که دست و پاتو ویتامینه کردی آفرین از حالا به پوستت برس
مامانی منم یه وقت اینقدر از شیطنتای بنیتا کلافه می شم که دلم می خواد بشینم یه جا گریه کنم ولی دیگه چاره ای نیست شاید یه روز واسه همین لحظات حسابی دلتنگ شدیم..یه عالمه بوووووووووووووس برای خوشگل خانوم


درسته همین طوره با این که همش درده سر و خرابکاریه و ادم خسته میشه ولی از این شیطنتها ادم خندش هم میگیره و یه روزی با نگاه کردن به این عکسها ادم افسوس این زمان رو میخوره و این شیطنتهاشون رو
مامانی شیدا
14 اسفند 91 11:35
چی میکشی مامانی از دست این دختر شیطون خدا رو شکر که دختر من از این شیطونیا نمیکنه وگرنه من دیوونه میشدم خیلی بامزه بود بوس بوس برای تین خوشگل شیطون


ای بابا ماهم دیوانه شدیدم الان حالیمون نیست دیگه کم کم واسمون عادیشده و با هاش کنار اومدیم
آتنا مامان روشا یدونه
14 اسفند 91 14:08
ای وای که چه صفایی کرده آیسان با اون ماست و رژ لب . واقعا به من هم برای لباس غر زیاد میزنن ولی من عاشق خرید لباس بچه هستم و عاشق خرید برای روشا و اینکه اصلا دوست ندارم لباس کثیف و لک دار و رنگ و رو رفته تن روشا بکنم و اینکه واقعا این وروجکها انقدر لباس کثیف میکنن که لازمه چند دست داشته باشن.


درست میگی عزیزم واقعا خرید برایه بچه خیلی کیف میده من حاظرم برایه خودم خرید نکنم بجاش واسه ایسان بخرم
از دسته این وروجک انقدر لباس لکی انداختم دور که نگو تو لکه بر و وایتکسم که میدازی کلا رنگه لباس میبره و خراب میشه
ادم دلش میسوزه لباسهایه مهمونیشو انقدر تنش نمیکنم از ترسه این که اینارم خراب کنه دیگه همشون کوچیک دارن میشن خلاصه قصه داره این لباس پوشوندنا
سمانه مامان ستایش
14 اسفند 91 16:59
وااای دخمل شیطون بلااای ناز چند دست لباس تو یه روز آخهمامانی روزگار ماهم از دست دخملی همینه بخدا.منم هرجا میرم یه ساک پر از لباس واسش برمیدارم تازه بعضی وقتا کم هم میاد
قربونش برم که انقد به فکر پوستشهچه عشقی هم میکنه با رژ مامانی


من روز به روز ساکی که با خودم میبرم بیرون داره بزرگ تر میشه از بس که لباس با خودم میبرم و این شیطون کوچولو روز به روز بلا تر میشه و لباسهایه بیشتری کثیف میکنه بخدا خودم دیگه از ساکایی که میبرم خجالت میکشم و خندم میگیره
انسیه
15 اسفند 91 2:24
منم هرجا میرم یه ساک پر از لباس واسش برمیدارم تازه منم ازساکام خجالت میکشم تازه ساک کتابامم هستو.وقتی میرم خونه مامان 2روزواستم که معرکس


اخ اخ نگید دیگه قصم داره بیشتر میشه بردنه این همه لباس هیچی اوردنشون شستنشون اتو کردنشون جابجا کردنشون تا 2 روز داستانی دارم من
خوبه عوضش میدونم این درده هممونه
صفورا مامان آوا
16 اسفند 91 13:07
ای وااااااااااایه من چه بلایی سر خودش آورده اتفاقا آوا هم منو بیچاره کرده یاد گرفته خودش با قاشق غذا میخوره دیگه بیچا رهایم همه جا رو و خودشو کثیف می کنه تا دو تا قاشق بخوره
فدااااااااااات بشم که اینقدر شیطونی
رمزو خصوصی میذارم


میبینی خواهر جانچه میکشیم
البته ایسان الان تو غذا خوردن با قاشق حرفهای شده ولی ماستو نمیدونم چرا انقده بریز و بپاش میکنه
بابت رمز ممنونم


آتنا مامان روشا یدونه
16 اسفند 91 15:56
مامانی من جایی خوندم روی لک های قطره آهن سرکه و لیموترش بریزید و بعد از یک ربع لکه بر بزنید میره من این کار کردم رفت و روی لک های دیگه هم لکه بر مجیک میزنم عالیه همه لکه ها رو میبره ولی من حتی لباسهای لکه ایی و کهنه و کوچیک روشا رو دور نمیریزم حیفم میاد همه جورابها و لباسهاشو نگه داشتم همه میگن بده به کسی دعات کنه میگم نه یادگاری نگه میدارم بعضی هاشون انقدر نو هستن که واقعا میشه کادو داد ولی دلم نمیاد


راهنمایی عالی بود حتما به کار میگیرم عزیزم خانمی منم کلی از لباسهایه نوزادیش رو نگه داشتم ولی اگه بخوام همرو نگه دارم که بیچاره ام جا ندارم اخه از هر سنش یه تیکه نگه میدارم براش بینه خودمون باشه خیلی دوست دارم یه نی نی دیگه بیارم بپوشونمشون به اون
دخترم خواهر میخواد
مهسا مامان کیارش
16 اسفند 91 21:50
الهی خیلی باحالی شیطون کلی کیف کردم با کارات کلی هم خندیدم بامزه وروجک عزیزم رژ مامانی خوشمزه بود فرزانه جون غصه نخور تا اینا بزرگ بشن کلی گلدون میشکنن شاید هم یکی به سر مامانا بشکنه


والا بعید نیست از این وروجکا گلدان که اشکالی نداره دکوریه
انقدر از استکان و بشقابایه سرویسام شکونده که نگو سرویسم ناقص ناقص شده حالا لنگشونم که پیدا نمیشه بازم بخرم
نوا
16 اسفند 91 22:23
وای وای وای قربون اون موهای خیست دخمل عزیزم خانومم هر بار این شیطون بلارو میبینم حس میکنم آیدای خودمه که بزرگ شده یعنی میشه آیدا هم به سن آیسان که رسید بتونه ماست بخوره اینجوری آخه دختر من به پروتئین گاو حساسیت داره نمیتونه این چیزا رو بخوره الانم که شیر خودمو میخوره من از خوردن هرچی لبنیاته محرومم
امیدوارم تا به سن آیسان میرسه خوب بشه
راستی اونجوری ماست میخوره روی فرشات نمیریزه ؟


خدا نکنه خانمی
اخی چرا اخه انشالله که حساسیتش مقطعی باشه و با بزرگ تر شدنش برطرف میشه قصه نخور شیر میخوره چه جور حالا ببین
خانمی نگرانه فرشا نباش قرار بود بدم بشورن گفتم بزارم این بیچاره ام یه حالی راحت بکنه و تا میخواد بریزو به پاش بکنه وگرنه مگه من غذا اینجوری میدم دسته ایسان که این بشه وضعه خودش و خونه
ببخشید من فراموش کرده بودم لینکتون کنم که الان این کارو انجام دادم ببخشید بهتون سر نزدم


سمیرا مامی سایان
18 اسفند 91 20:22
خیلیییییییییی بامزه بوووود کلی خندیدمعاشقتم کوچولوی خوردنیییییییییی


وای تلوخدا منو نخوریا...
مامانم قصه میخوره
مامان میعاد
22 اسفند 91 23:57
وای خدا مردم از خنده ماشالله به جونش چقدر شیطونه


خیلی خیلی خیلی شیطونم خاله ای اینا یه گوششه