ایسانایسان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

☃ لـحظه لـحظه بـا آیسان

19 ماهگیم چطوری میگذره

1391/12/19 18:31
826 بازدید
اشتراک گذاری

خونه تکونی بالاخره تموم شد فرشهامونم دادیم بشورن موقعی که بیارم بازم باید یه دور جمع بزنیم تو این روزها هم یا پیش عزیزم میموندی یا عزیز میومد اینجا تا من به کارام برسم اخر هفته ها هم میرفتیم تهران واسه خرید بالاخره هفته پیش لباس برایه شما پیدا کردم البته هنوز یکم از خریدات مونده که هرموقع کامل شد عکساشو برات میزارم

هفته پیش رفتیم خونه خاله من خاله نسرین که خونشون رو عوض کرده بودن و به همین خاطر دوره هم جمع شده بودیم که خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما و النا جونم

بیشتر روزها هم یا پانیذ اینجاست یا شما اونجایی و با هم بازی میکنید البته کمی هم سر اسباب بازیها باهم دعواتون میشه و بکش بکش راه میوفته البته همیشه شما برنده میشه و پانیذ هم گریه میکنه

خیلی وقتها هم این شکلی هستید

با اینکه بیسکویتها دسته پانیذ بود شما بر میداشتی و میزاشتی دهن دوستت و خودت نمیخوردی

خداییش خیلی مهربونی و خوراکیاتو میخوای بدی همه بخورن تنهایی هیچی نمیخوای بخوری قربونه اون مهربونیت برم مادر

و اما مشکلت بالباسهایه دکمه دار که اصلا نمیزاری تو تنت بمونه و همش دکمه هاشونو باز میکنی ومن هی باید ببندم

و اینم گوشه ای از خرابکاریهات و اضافه کاریهایه من از دسته تو

و اینم از روزی که رفتیم خونه خاله

با النا تو بالکن بازی میکردی و کلی بیرون رو دید میزدید از اونجایی که قدتون نمیرسید چنان رو نوکه پنجه هاتون وایساده بودید که نگو

قربونه اون تلاشتون برم برایه نگاه کردن تو حیاط

بعد عینه دخملایه خانم نشستید به خوردنه شیرینی که ایسان خانم طبقه معمول اقدام کرد به رفتن بالایه میز و از اونجایی که النا خانم از این کارا نمیکنه براش بد اموزی داشت واون هم فهمید که میشه رفت بالایه میز و اونم رفت که خاله زینب به داد رسید و گفت بیا دخترتو ببر واسه دختره من بد اموزی داره بدو بیا

قیافه خاله زینب این جوری شده بود

حالا النا خانم واسه ایسان بد اموزی داشت و بستیه نی هارو تو خونه پخش میکرد و ایسان هم وارد بازیش شد و   و از اونجایی که ایسان شیطون تر و بلاتره همه چی به نامه ایسان تموم شد که ایسان نی ها رو ریخته که من بعد از دیدن عکسها فهمیدم کار کارا النا بوده و دختر من بیگناه بوده و تبرئه شدش

اینم سندش

اینم یه عکسه خوشگل از النا جیگر که عاشقه اون خنده هاشم

اینم از جیگره خودم که عاشقشم


قربونه اون ژسته شیطنتت برم من

اینم یه عکسه دسته جمعی که طبقه معمول همه مهمونی هایی که من باشم موقع رفتن میگیرم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

مامان بابای الیسا
19 اسفند 91 20:58
چه دخملی ملوسی چه عکس دسته جمعی قشنگی عزیزم من با اجازه لینکتون میکنم تا همیشه به این دخملی ملوس سر بزنم


ممنونم عزیزم ای کاش ادرسه وبلاگتون رو میزاشتید تا من هم لینکتون میکردم
لطفا اگه دوباره سر زدیدد برام بزارید ممنونم
افسانه
20 اسفند 91 0:36
همیشه به گردش و شادی
این النا خانم هم برای خودش جیگری شده ها
عاشق اون عکسی که از بالکن نگاه می کنند شدم
برای ایسان[h


ممنونم عزیزم
مامان بنیتا
20 اسفند 91 3:17
ای جووونم به آیسان مهربونم که تنهایی خوراکی نمی خوره
خانوم کوچولوی شیطون چی کار به دکمه های لباسات داری مثله دخمل من که از سرهمی جوراب دار بدش می یاد توهم انگار دوست نداری
نازی چه دوستای کوچولوی بانمکی داری خوشگلم ایشالا همتون زنده باشین


ممنونم عزیزم سلامت باشید
مامان امیررضا
20 اسفند 91 9:57
عزیزدلم فدای مهربونیت بشم خاله. وای خانومی پوشکاتو پخش زمین کردی؟: مامانی عکستون قشنگه عزیزم.


خدا نکنه خانمی
ممنونم عزیزم
سمیرامامان پرنیان
20 اسفند 91 10:34
عزیزممممممممممم چقدر شیطونی گلم


بله خاله ای خیلی
محبوبه مامان الینا
20 اسفند 91 14:26
وووووووووووی کیف کردم از عکسهاچقدر تو نااااااااز و شیطونی ماشاله


ممنونم خاله ای
مامان امیررضا
20 اسفند 91 20:35
توقع ندارم عزیزم. روی صحبتم با فامیلم بود که بهم میگن اومدیم عکسای امیررضا رو دیدیم تو یه پیام با موبایلت بهمون نمیدی. خب من از کجا بفهمم اومدن دیدن؟؟دروغ میگم؟؟


البته که حق با شماست خواهر جان منم خواستم تیکه به اون بعضی یا بندازم تا شاید بهشون بر بخوره
اخه منم از این بعضیا دارم
مهسا مامان کیارش
21 اسفند 91 8:52
الهی من بگردمش که ندیدم یکی از پستها جای شیطنتش خالی باشه فرزانه جون آیسان خیلی شیطونه آخه دختر و اینجوری ولی خیلی باحاله خیلی دوسش دارم عاشقشممممممممممم


میبینی تو رو خدا کارم شده عکس گرفتن از خرابکاریهایه خانم خانما دخترم بود دخترایه قدیم
بابای روشا
21 اسفند 91 8:52
وای خدای من چه شاهزاده خانوم مهربونیه این آیسان خانوم که به دوستش اینجوری بیسکوییت میده، خوش بحال آیسان که این همه دوست و فامیل هم سن و سال خودش دور و برش هستند که با هم بازی کنن و شاد باشن. خدا نگهدارتون باشه کوچولو ها با همه ی شیطونی ها و خرابکاریها تون


بله از این لحاظ شانس اوردیم تو هیچ مهمونی تنها نیست
مهربونیم که نگو ........
ممنونم از دعایه قشنگتون همچنین شما
سارا مامانی شیدا
21 اسفند 91 10:33
قربونش برم شیطون خانم یه لحظه بیکار نمی مونه
قربون اون مهربونی و دست و دل بازیت برم من خوشگله


بله دیگه نمیخواد مامانشم یه لحظه خدایی نکرده بیکار بمونه
ولی عاشقه مهربونیشم
صفورا مامان آوا
21 اسفند 91 11:39
ای خدااااااا چقدر شیرینه این دختر با اون موهای خوشگلش و اون ژست باحالش
فرزانه جوون خودت همونی که مانتوی قرمز پوشیدی؟


بله عزیزم خودمم دالی
آناهیتا مامانیه آرمیتا
21 اسفند 91 11:43
وای که خیلی بامزه بوداون لباس درآوردنش کلی خندیدم
آیسان جونم توام که زدی رودست دوستت ازشیطونی گل دخترنازماشالا روزبه روزخوردنی میشه فرزانه جون اسپندبدودحتماخواهر
همیشه جمعتون جمع وشادوسلامت باشه


ممنونم خانمی لطف داری چشم حتما میدودیم
صفورا مامان آوا
21 اسفند 91 11:44
چققققققققققدر بامزه اس اون عکسی که باهاشونو بلند کردن تو بالکن


میبینی چقده بلاان خواهر


آتنا مامان روشا یدونه
21 اسفند 91 14:13
خدا رو شکر که خونه تکونیتون تموم شد برای ما که هنوز دست روی دست گذاشتیم و نگاه میکنیم تا خود کارگر از در بیاد تو تمیز کنه روشا هم که روزی صد بار اتاقشو میتکونه . همیشه جمعتون پا برجا و لب النا جون پر از خنده و شیطونی های آیسان همیشگی باشه


مثلا تموم شده ولی موقعی که فرشامو بیرام دوباره باید استین بالابزنم بیوفتم به جونه خونه ایسام مگه میزاره جایی تمیز بمونه
ماله شما همو تموم میشه قصه نخور با بچه کوچیک داریم کسی ازمون توقع نداره بابا
سارا مامان آرتین
22 اسفند 91 9:26
آیسان جون یک سالگیت مبارک...


ممنونم عزیزم ولی الان یک سالو نیممه بخدا
مامان یگانه و ریحانه
22 اسفند 91 18:15
سلام عزیزم
من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم هزار ماشالله دخمل ناز و ملوسی دارین امیدوارم همیشه سالم و سلامت کنار خانواده مهربونش زندگی خوبی داشته باشه
خوشحال میشم به ما هم سر بزنید و تبادل لینک کنیم
من با اجازه شما رو لینک میکنم


ممنونم عزیزم با افتخار لینکتون میکنم خوشحال شدم بهمون سر زدید
مامان بابای الیسا
23 اسفند 91 23:54
سلام دوست خوبم من
ادرسو گذاشتم خوشحال میشم به ما سر بزنید


عزیزم ادرسی برایه من نذاشتید که ....
لطفا دوباره چک کنید
انسیه
25 اسفند 91 1:41
خانوم کوچولوی شیطون چی کار به دکمه های لباسات داری خدایی ایسانم خیلی شیطونه ازچشماش شیطنت میریزه همشون همینجورین ماکه عاصی شدیممامان ایسان پیش مانمیای


چشم عزیزم ببخشید تو اولین فرصت میرسم خدمتتون
زیبا مامان پارسا
27 اسفند 91 16:14
سلام عزیزم.دوستی با شما باعث افتخار منه.ممنون که به ما سرزدید.دخمل نازتون رو ببوسید:
خواهش میکنم عزیزم
مریم (مامان آندیا)
27 اسفند 91 16:47
چه دخمل شیطونی داری مامان فرزانه...خدا واست نگهش داره.....بوس بوس


ممنونم عزیزم
سمیرا مامی سایان
27 اسفند 91 18:16
عاشقتم جوجو کوچولوی دوست داشتنی اااااااای جوووونم با اون لباس درآووردنت...کارت خیلی خیلی بامزه بودعزیزمیییییی نانازی


ممنونم خاله ای
سارا مامانی شیدا
29 اسفند 91 23:53
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت ، که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف ، و من از دور ببینم که پر از لبخند است چشم و دنیا و دلت سال نو مبارک


ممنونم عزیزم پیشاپیش ساله نو شما هم مبارک باشه
سمیرا مامی سایان
30 اسفند 91 10:25
مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهـار
لحظه هایتان پر از شکوفـه باد. سال نـو مبارک




ممنونم عزیزم از لطفتون
ساله خوبی داشته باشید
مهسا مامان کیارش
1 فروردین 92 1:34
در لحظه ای که زیباترین ملودی ها از آسمان جاری است به فردا گوش بسپار و دل انگیزترین موسیقی عالم را دریاب...
آغاز سمفونی بهار مبارک باد



ممنونم عزیزم همچنین به شما و خانواده عزیزتون
مامان بابای الیسا
1 فروردین 92 11:25
دلت شاد و لبت خندان بماند

برایت عمرجاویدان بماند

خدارا میدهم سوگند برعشق

هرآن خواهی برایت آن بماند

بپایت ثروتی افزون بریزد

که چشم دشمنت حیران بماند

تنت سالم سرایت سبز باشد

برایت زندگی آسان بماند

تمام فصل سالت عید باشد

چراغ خانه ات تابان بماند

سال نو مبارک




ممنونم از دعاهایه قشنگتون
مهسا مامان کیارش
2 فروردین 92 1:43
در لحظه ای که زیباترین ملودی ها از آسمان جاری است به فردا گوش بسپار و دل انگیزترین موسیقی عالم را دریاب...
آغاز سمفونی بهار مبارک باد



بازم ممنونم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
2 فروردین 92 3:49
آیسان عزیزم ایشالا سال ۹۲ خاطرات وبلاگت پرباشه ازشادی وسلامت درکنارمامان بابای خوب ومهربونت


ممنونم گلم همین طور برایه شما و ارمیتا عزیزم
هیراد و عمه لیلاش
2 فروردین 92 7:33
_____ (¯ `•?.•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.?.•´¯)
(¯ `•?.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.?.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•?.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.?.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.?.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
سال نو مبارک


ممنونم عزیزم
مامان بنیتا
2 فروردین 92 12:20
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت ، که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف ، و من از دور ببینم که پر از لبخند است چشم و دنیا و دلت ، سال نو مبارک


ممنونم خانمی
مامان میعاد
2 فروردین 92 18:16
سلام سال جدسد مبارک و امیدوارم سال 92 سال پرباری براتون باشه.


ممنونم عزیزم
مامان روژینا
22 فروردین 92 0:39
واااااااااااااااااااای این چند روز که نبودم چقدر پست و از دست دادم بابا کی وقت کردی این همه پست گذاشتی مامن زرنگ؟حسودیم شد
وای که کلی با اون عکس ایسان جونم که دکمه های سرهمیشو باز کرده بود حال کردم خیلی بانمکههمینطور عکسی که رو پنجه هاش ایستاده بود تو بالکن وااااااااااااااای بخورمش
ببوسش عشق منو مامانییییییییییییییییییی


ای بابا خانمی ما هم دلمون به همین کارا خوشه چی کار کنیم دیگه خوشحال میشم که بهمون سر میزنی عزیزم