ایسانایسان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

☃ لـحظه لـحظه بـا آیسان

عاشورا و توسوعا 1392

1392/10/3 10:17
562 بازدید
اشتراک گذاری

ایام محرم خونه خاله فریبا بودیم بابایی هم خونه عزیز بود و با عموها میرفتن هیئت اقا بزرگ خدا بیامرز که امسال خیلی جای خالیشون حس میشد خونه خاله فریبا هم بیرون نمیرفتیم چون نمیخواست تو محل با کسی روبرو بشه و اعصابش بهم بریزه شما رو عزیز شام غریبان برد بیرون و کلی شمع فوت کرده بودی ولی هیچ عکسی نتونستم ازت بگیرم صبح روز تاسوعا هم خبر دادن که شوهر عمه بابایی فوت کرده یکی دو روزی هم این شکلی درگیر بودیم جمعه هم مجلس سومشون بود که عزیزم اشرف هم اومد باهامون شما هم تازه از خواب بیدار شده بودی و تو بغلش بودی تو مسجد که دستشوییت رو نگه نداشتی و تمام لباس خودتو عزیز رو کثیف کردی بماند که  چطوری تا اخر مجلس عزیز رو پاش نگهت داشت که نری جایی رو نجس کنی منم جوراب شلواری اضافه  نیاورده بودم همراه نمیدونستم چی کار کنم پالخت هم میموندی زشت بود خلاصه عزیز زودتر از ما بلند شد و مجبور بودم ببرم لباستو عوض کنم که اونم با اعمال شاقه بود که نگم بهتره

بگذریم چند روزی بود پی پیت رو نمیگفتی و لباست رو کثیف میکردی نمیدون چرا سوالهر چی بهت یاد اوری میکردم میگفتی ندارم چند دقیقه بعد میدیدم خرابکاری کردی انقدرم بدتم یومد که پاهات باز میموند و تا ببرمت دستشویی انقدر خنده دار راه میرفتی که نگو بعدش کلی برات توضیح میدادم که این کار رو نباید بکنی باید بگی شما هم چنان باشــــــــــــــــــــــــه محکمی میگفتی که نگو ادم باورش میشد که دیگه یادت نمیره ولی بازم همون اش و همون کاس دو سه بار واسه جیشت  تنبیهت کردم که تو اشپزخونه  بایستی و از جات تکون نخوری  که جواب داد ولی واسه اون یکی نه واسه همین یه بار گذاشتمت تو اتاق یه ده دقیقه ای موندی تا این شکلی تنبیه بشی که گوش شیطون کر از اون رو اصلا دیگه یادت نرفته که بگی خیلی ببخشید حتی وقتی شکمت باد داره هم میگی جیش دارم و میری رو صندلیت این کارو میکنیخنده

اینم چند تا عکس واسه خالی نبودن پست بیرون نمیریم زیاد هوا اینجا هم سرد هم خیلی بادی و به مریض شدنت نمی ارزه عزیزم

این عکسها مال یه ماه پیشه یا بیشتر که یادم رفته بود بذارم خاله نسرینم و دختر خاله زینب اومده بودن خونمون کلی با طاها و النا بازی کردید

بیچاره النا ببین چه شکلی شده قهقهه

یه روز عزیز برده بودت پارک تا من برم جایی اومدم دنبالتون داشتی با این مجسمه اسبها بازی میکردی که عاشقشونی همیشه فواره این مجسمه ها روشنه و شما نمیتونستی بهشون دست بزنی ولی این بار خاموش بود و کلی کیف کردی

داری نازش میکنی

اینجا هم منو تو ماشین دیدی و داری دست تکون میدی

خاله اعظم تو تعطیلات تهران بود یه روز بیچاره اومد خونمون وای که چقد اذیتش کردی بیچاره انقدر باهات بازی کرد که سر گیجه گرفته بود عوض تمام روزهایی که نیست رو یه روزه سرش در میاری که اخرش خاله گذاشتت تو کولش تا یه جا بند بشی قهقهه

خونه عزیزم اینا رفتن مترادف شده با اعظم بهت گفتم خاله اعظم نیست رفته مدرسه دیگه یاد گرفتی هر وقت میگم خاله فروغ و خاله اعظم کجائن میگی مدسه

لغت نامت همچنان دوکلمه ای

بخوره .بخورم .بخور.جیش کن.جیش کرد.جیش دارم .جیش کردم.بیرون . پانیذ اینا .بستنی بخورم.غذا. خونمون.رسیدیــــــــــــم.باشه.چشم.بله.اه.کتلت .انار.شیر گرم .ترشِ.بالشتم .شیشم.شورت .خاموش کردم. داد زد.گریه کردی.میخارِ.پشتم بخار.

دوست دارم قلب

دیگه کامل منو باباتو به اسم میتونی صدا کنی

میگی فزانه بشین .مهدی بخواب

به لحاف میگی روت من هر وقت میخوام بگم لحاف بکشم روت میگم بکشم روت و از کلمه لحاف استفاده نمی کنم و شما هم فکر میکنی روت یعنی لحاف خنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

نازی
29 آبان 92 12:00
قربون ناز کردنت برم خاله
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
خدا نکنه خانمی
مامان مهرناز
29 آبان 92 22:12
قربون این دخمل شیطون برم عاااااااااااااااااااااااااشقتم
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
خدا نکنه عزیزم
مارال - مامان روشا
30 آبان 92 0:50
خدا رحمت کنه آقا بزرگ و شوهر عمه ی بابای رو خوب کردید محرم بیرون نرفتید هم سروصداهای دسته ها خیلی زیاده هم خیلی شبا سرد بود ما یه شب رفتیم و زود برگشتیم. از الان عزا گرفتم برای اینکه روشا رو از پوشک بخوام بگیرم البته سعی میکنم اون موقع دیگه سر کار نرم تا خودم تو خونه راحت بتونم از پسش بر بیام. وای فرزانه جون چقدری تو این مورد سختی کشیدی خیلی درد سر داره نه؟ خدا نگهدارش باشه این آیسان خوشگل رو خیلی داره خانوم میشه
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
ممنونم عزیزم خد همه رفتگان رو بیامرزه فکرشو نکن بچه ها با هم فرق دارن همین النا کوچولو هم بازی ایسان با اینکه 2 ماه کوچیکتر از ایسان خیلی زودتر از ایسان از پوشک گرفتنش اصلانم از این دردسر ها خبری نبود انشاالله روشا هم این طوری باشه
آتنا مامانیه روشا یدونه
2 آذر 92 17:13
خدا همه رفتگان رو قرین رحمتشون بکنه. خانواده سه نفری شما رو هم سالم و سلامت نگه داره عکسهای آیسان جون مثل همیشه دل برد مخصوصا اون عکس کوله پشتیش
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
انشاالله ممنونم عزیزم همین طور شما
الهام مامان یسنا
2 آذر 92 17:39
فرزانه جون این پروژه از پوشک گرفتن کلی برات سخت شد بعضی بچه ها خیلی اذیت میکنن سر این موضوع. چه تنبیه ات کارساز بود. عکسی که برات دست تکون میدی توی کوله پشتی نشسته خیلی قشنگ و بامزه اس
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
وای خیلــــــــــــــــــــی سختهحر چی بگم کم گفتم البته شانس ما اینطوری بودا ولی خوب هر چی بود بالاخره تموم شد خداییش تنبیه کارسازیه تو من و تو یه برنامه داشت به اسم جو فراست تو اون یاد داده بودخیلی جواب میده
آناهیتا مامانیه آرمیتا
3 آذر 92 15:08
میدونم چقدرشیطونی کردی عزیزم حقته که خاله گذاشتت توی کوله پشتی قضیه روت خیلی باحال بودخب مامانی کامل حرف بزن باآیسان گلی
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
وای از شیطونی نگو که دیگه اتـــــــــــــــیش شده این دختره واقعا هــــــــــــــــا من بد گفتم حالا بیا درستش کن هر چی میگم درستش رو فایده نداره
آناهیتا مامانیه آرمیتا
3 آذر 92 15:08
خصوصی
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان بنيتا
5 آذر 92 14:34
عزيز خاله عاشقتم شيطون بلا
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
ماهم دوستون داریم
سارا مامان آرتین
5 آذر 92 22:38
وای خدای من بخورم این خوشمزه و شیرین دخملمون ای جونم عاشق اون عکسم که رفته توی کوله خاله جونش بهتره بگم خاله گذاشتتش
مامان روژینا
6 آذر 92 1:07
سلام دوستم خدا رحمت کنه رفتگانتونو وااااای چه دردسری درست کرده این دخمله بیچاره مامان اشرفولی خب در عوض خاطره می شه دیگه تازه تو بیشتر راه و طی کردی من و بگو که هنوز تصمیم این کارم نگرفتم چه خوب کردی تاسوعا و عاشورا هم بیرون نرفتی جز شلوغی چیزی نداره عکسا هم که مثل همیشه عالی بود قربونش برم با اون عکس کوله پشتیش
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
ممنونم عزیز خدا همه اموات رو ببخشه و بیامرز خداییش مامانم تو مهمونیها یا جاهایی که مامانم باشه واسه ایسان به جای من مادری میکنه یعنی اصلا ایسان اون موقع منو تحویل نمیگیره حتی دستشویی هم میگه باید با عزیز برم واسه همین خیلی مامانم براش سخت میشه همش پیش مامانمه انشاالله که واسه شما راحت تره باشه ممنونم عزیزم روژینا جونو ببوس
اولین سایت تخصصی قالب کودک...لی لی تـم
6 آذر 92 3:20
به ما سربزنید
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
چشم عزیزم
دخملی شکلک
29 دی 92 18:04
ایشاا... خانم امنیتی اگه تا آخر شب عوضش نردی درستش میکنم
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
نه خانمی عوض نمیکنم