روزهای برفی و مهمونی خونه دختر خاله
چند هفته پیش خونه دختر خاله سهیلا من دعوت بودیم خیلی خوب بود به شما هم خیلی خوش گذشت با النا طاها فاطمه و شقایق کلی بدو بدو و بازی کردید
اینجا هم تازه رسیده بودیم و خاله بهجت گذاشتتون رو میز تا راحت بازی کنید و ما هم کمی پذیرایی بشیم
عاشق روسری بازی
هم چنان عاشق مسواکی واسه بازی خاله بهجتم چون میدونست قید مسواکاش رو زد و دادش بهت تا بازی کنی باهاشون
تو خونه عزیز اینا کلی مسواک داری (البته همشون بلا استفاده ان )هر کدوم هم اسم خاص خودشون رو دارن خونه عزیز بریم مترادف شده با مسواکـــــــــــا اومدنی از اونجا هم پشت پشتی قایمشون میکنی چند روز پیش که خونه عزیز بودیم خاله فروغ که خیالش راحت شده بود که مسواک رو دهنت نمیزنی و فقط باهاشون بازی میکنی مسواکش رو که هیچ وقت بهت نمیداد رو داد بهت چنان ذوقی کرده بودی که نگو با کلی ذوق میگفتی
عزیز بهم دادش بهم دادش
به خمیر دندون هم میگی دندون
بعد از مهمونی خونه دختر خاله خاله مریم و ارغوان اومدن خونه عزیز اشرف ارغوان هم کلی باهات بازی کرد این کفگیر ملاقه ها هم اسم های خاص خودشون رو دارن پلیسه .دزد...
و اما فعلا این اخرین برفی بود که اومد که حسابی نشست کرد و کلی برف بازی کردی واسه خودت ولی انقدر برفش سبک بود بهم نمیچسبید که کله ادم برفی درست کنم هر کاری کردم نشد که نشد
خاله اعظم خونه ما بود عزیز هم صبح اومد که تو محوطه ما تا راحت برف بازی کنه با شما پانیذ و مامانش هم اومدن
بعدش هم رفتیم خونه عزیز اینا کل حیاطشون رو چهار دست و پا تو برفا رفتی چقد کیف میکردی خوبه سرما نخوردی
عصری هم با خاله فروغ رفتید تو حیاط و یه ادم برفی برات درست کرد چند دقیقه بعد دیدم با یه هویج تو دستت اومدی میگی بشور بخورم دماغ ادم برفی رو در اورده بودی بخوری تازگی ها هویج خور شدی
کلمات جدیدت
حرف زدنت خیلی خوب شده جمله بندیت عالی شده
وقتی یه چیزی رو میخوای و میدونی من نمیدم میگی خوبیم (دختر خوبیم) بعدشم میگی قول میدم قول
وقتی میفهمی میخوایم بریم بیرون میگی لباسم بپوشم دم در خونه هم به من میگی کلید بردار نمیدونم از
کجا تو ذهنت اومده و از کی شنیدی
یه کاری رو که نخوای خودت انجام بدی مثل اب خوردن با لیوان یا در اوردن لباست یا خیلی چیزای دیگه بهم میگی خودت بلدی ادایه منو در میاری که بهت میگی فلان کارو بلدی خودت انجام بده
بابا کجاست. کجایی .اینجایی .پیدا کردم.نیستش .ایناهاش .مال خودمِ. صبحونم بخورم.دستم بشور.لباسم درار. کتاب میخونم.نگاه کنم.(برنامه تلویزیون رو میگی)موقع عوض کردن شبکه ها هم هر کدوم رو که خوشت میاد میگی دوسش دارم نگاه کنم.حرف بزنم(تلفنی با کسی میخوای حرف بزنی)بعدشم میگی حرف زدم.به بابا صبح جمعه میگی برو نون بخر .نمیخورم.نمیخوام.باهات قهرم.آشتی.خیسه عبضش کن.(شبها که اب میخوری از شیشت بعضی وقتها چکه میکنه رو لباست و میگی که خیش شده عوض کن منم که ).
یه حرف بد هم یاد گرفتی موقعی که از دستمون ناراحت میشی میگی (بیشوری )نمیدونم کجا شنیدی خداییش ما تو خونه از این کلمه استفاده نمیکنیم همش بهت میگم بیشوری نه بگو بی ادبی بی تربیتی ولی زیاد چاره ساز نیست میبینی ناراحت میشیم این حرف رو میزنی میری اون ورتر و اروم میگی باز
اونروز خونه خاله فریبا سر خوردی افتادی زمین میگم چی شده میگی
لیز خوردم
بعضی وقتا تو خونه صدام میکنی مامان جون.یا میگی فَزانِ همین طور هم بابایی رو
بعضی وقتها که دلت باد داره و یه خبرایی میشه میگی چی بود بعدشم میگی ببشخید
حسنی بخون
شعر حسنی رو تا یه جاهاییش یاد گرفتی تا اونجایی که بابای حسنی میخواد ببرتش حموم و میگه نه نمیام حالا یه بار برات مینویسمش
قرمزی بخون
شعر کلاه قرمزی رو هم دوستداری همون شعر اقای راننده که به جای تهرون میگی تلویزیون و به جای تلویزیون میگی برم مدرسه
یعنی میشه برو به سمت تلویزیون میخوام برم مدرسه
فعلا همین ها یادم بود دیگه