ایسانایسان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

☃ لـحظه لـحظه بـا آیسان

روزهای برفی و مهمونی خونه دختر خاله

1392/11/27 0:46
856 بازدید
اشتراک گذاری

چند هفته پیش خونه دختر خاله سهیلا من دعوت بودیم خیلی خوب بود به شما هم خیلی خوش گذشت  با النا طاها فاطمه و شقایق کلی بدو بدو و بازی کردید

اینجا هم تازه رسیده بودیم و خاله بهجت گذاشتتون رو میز تا راحت بازی کنید و ما  هم کمی پذیرایی بشیم

عاشق روسری بازی

هم چنان عاشق مسواکی واسه بازی خاله بهجتم چون میدونست قید مسواکاش رو زد و دادش بهت تا بازی کنی باهاشون

تو خونه عزیز اینا کلی مسواک داری (البته همشون بلا استفاده ان )هر کدوم هم اسم خاص خودشون رو دارن خونه عزیز بریم مترادف شده با مسواکـــــــــــا اومدنی از اونجا هم پشت پشتی قایمشون میکنی چند روز پیش که خونه عزیز بودیم خاله فروغ که خیالش راحت شده بود که مسواک رو دهنت نمیزنی و فقط باهاشون بازی میکنی مسواکش رو که هیچ وقت بهت نمیداد رو داد بهت چنان ذوقی کرده بودی که نگو با کلی ذوق میگفتی

عزیز  بهم دادش  بهم دادش

به خمیر دندون هم میگی دندون

بعد از مهمونی خونه دختر خاله خاله مریم و ارغوان اومدن خونه عزیز اشرف ارغوان هم کلی باهات بازی کرد این کفگیر ملاقه ها هم اسم های خاص خودشون رو دارن پلیسه .دزد...

و اما فعلا این اخرین برفی بود که اومد که حسابی نشست کرد و کلی برف بازی کردی واسه خودت ولی انقدر برفش سبک بود بهم نمیچسبید که کله ادم برفی درست کنم هر کاری کردم نشد که نشد

خاله اعظم خونه ما بود عزیز هم صبح اومد که تو محوطه ما تا راحت برف بازی کنه با شما   پانیذ و مامانش هم اومدن

بعدش هم رفتیم خونه عزیز اینا کل حیاطشون رو چهار دست و پا تو برفا رفتی چقد کیف میکردی خوبه سرما نخوردی

عصری هم  با خاله فروغ رفتید تو حیاط و  یه ادم برفی برات درست کرد چند دقیقه بعد دیدم با یه هویج تو دستت اومدی میگی بشور بخورم دماغ ادم برفی رو در اورده بودی بخوری تازگی ها هویج خور شدی

کلمات جدیدت

حرف زدنت خیلی خوب شده جمله بندیت عالی شده

وقتی یه چیزی رو میخوای و میدونی من نمیدم میگی  خوبیم (دختر خوبیم) بعدشم میگی قول میدم قول

وقتی میفهمی میخوایم بریم بیرون میگی لباسم بپوشم دم در خونه هم به من میگی کلید بردار نمیدونم از

کجا تو ذهنت اومده و از کی شنیدی

یه کاری رو که نخوای خودت انجام بدی مثل اب خوردن با لیوان یا در اوردن لباست یا خیلی چیزای دیگه بهم میگی خودت بلدی ادایه منو در میاری که بهت میگی فلان کارو بلدی خودت انجام بده

بابا کجاست. کجایی .اینجایی .پیدا کردم.نیستش .ایناهاش .مال خودمِ. صبحونم بخورم.دستم بشور.لباسم درار. کتاب میخونم.نگاه کنم.(برنامه تلویزیون رو میگی)موقع عوض کردن شبکه ها هم هر کدوم رو که خوشت میاد میگی دوسش دارم نگاه کنم.حرف بزنم(تلفنی با کسی میخوای حرف بزنی)بعدشم میگی حرف زدم.به بابا صبح جمعه میگی برو نون بخر .نمیخورم.نمیخوام.باهات قهرم.آشتی.خیسه عبضش کن.(شبها که اب میخوری از شیشت بعضی وقتها چکه میکنه رو لباست و  میگی که خیش شده عوض کن منم کههیپنوتیزم خمیازه).

یه حرف بد هم یاد گرفتی موقعی که از دستمون ناراحت میشی میگی (بیشوری )نمیدونم کجا شنیدی خداییش ما تو خونه از این کلمه استفاده نمیکنیم همش بهت میگم بیشوری نه بگو بی ادبی بی تربیتی ولی زیاد چاره ساز نیست میبینی ناراحت میشیم این حرف رو میزنی میری اون ورتر و اروم میگی باز

اونروز خونه خاله فریبا سر خوردی افتادی زمین میگم چی شده میگی

لیز خوردم

بعضی وقتا تو خونه صدام میکنی مامان جون.یا میگی فَزانِ همین طور هم بابایی رو

بعضی وقتها که دلت باد  داره و یه خبرایی میشه میگی چی بود خجالتبعدشم میگی ببشخیدنیشخند

حسنی بخون

شعر حسنی رو تا یه جاهاییش یاد گرفتی تا اونجایی که بابای حسنی میخواد ببرتش حموم و میگه نه نمیام حالا یه بار برات مینویسمش

قرمزی بخون

شعر کلاه قرمزی رو هم دوستداری همون شعر اقای راننده که به جای تهرون میگی تلویزیون و به جای تلویزیون میگی برم مدرسه

یعنی میشه برو به سمت تلویزیون میخوام برم مدرسه

فعلا همین ها یادم بود دیگهقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

آیدا(مامان الینا)
27 بهمن 92 1:53
فرزانه جون رمزو عوض کردی؟
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
نه عزیزم ولی دوباره برات فرستادم
محبوبه مامان الینا
27 بهمن 92 8:33
ملوسک چه غلتی میزنه تو برفا
سارا مامانی شیدا
27 بهمن 92 11:25
ای جووووونم قربون این دخمل شیرین زبون دلم برای روی ماهش تنگ شده بود خوشحالم که بهتون خوش میگذره امیدوارم همیشه خندون باشید
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
ممنونم
الهام مامان یسنا
27 بهمن 92 16:27
قربونش برم شیرین زبون خوشگل. ماشالله خیلی بزرگ شده. چه برف بازی کرده دخملی حسابی حال کرده. عکسایی توی حیاط عزیز هم خیلی قشنگ شده و آیسان خیلی ناز افتاده. 245
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
ممنونم عزیزم یسنا جونمو ببوس ببخش شما هم ما یه خورده زیادی بی وفا شدم نمیرسم بهتون سر بزنم یسنا جونمو ببوس
سمیرا مامان پرنیان
27 بهمن 92 23:17
ای جانم پرنیان هم روسری دوست داره
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
بچه ان دیگه با هر چیزه کوچیکی برای خودشون عالمی میسازن
مامی محمود
28 بهمن 92 15:11
ای جانم چه خانمی شده آیسان. گلم موهات خیلی نازن عزیزم
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
ممنونم
آتنا مامانیه روشا یدونه
28 بهمن 92 16:10
فرزانه جون افتتاح فروشگاهتون مبارک ان شا الله چرخش براتون به چرخه عزیز خاله مثل دوستت رنگ سورمه ایی خیلی بهت میاد ناز شدی . برف بازیتم حرف نداشت مخصوصا اون عکست که خودت هم شبیه آدم برفی شدی انقدر برف بازی کردی
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
ممنونم عزیزم اره خیلی میاد سفید هم خیلی بهش میاد ولی از ترس لک شدن لباسش نمیتونم براش سفید بخرم
مامان مهرناز
28 بهمن 92 22:55
سلاااااااااااام خوبین؟ کم پیدایی فرزانه جون؟ قربون صحبت کردنت عزیزم چه حالی کرده خوشکل خانم بابرفا
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
سلام عزیزم خوبیم به خدا روم سیاست از بیفایی نصبت به دوستان خوبم یکم درگیری های دم عید ببخشید نمیرسم بهتون سر بزنم به دل نگیرید تو رو خدا دلمون براتون خیلی تنگ شده
زری مامان
29 بهمن 92 15:43
ماشاله دختر نازی داری خدا حفظش کنه به وبلاگ دختر منم سر بزن خوشحال میشم رمزتا داشته باشم
آیدا(مامان الینا)
1 اسفند 92 2:11
وای عزیزم چه کیفی کرده تو برفا
جیران بخشنده
3 اسفند 92 15:54
فربونت بشم من آیسان شیرین زبووووون عکسای برفی عاااالی بودن
✿مامان فرزانه✿
پاسخ
خدا نکنه خانمی ممنونم
مامان نازنین
5 اسفند 92 23:34
سسسسسسسسسسسسسسلام لمز من کوووووووووووووووووووووووووو؟؟