چهار شنبه سوری 1392
چهارشنبه سوری امسال با خاله فریبا و خاله اعظم خونه عزیز اشرف جمع بودیم ارغوان جون هم بود کلی اتیش بازی کردیم کلی هم تو خیابون با اهنگ ماشینها قر دادی واسه خود چند تا هم از این ترقه های بی خطر ترکوندی که تازه اومده بود یه چیزهای کوچولو بود میزدی زمین میترکید کلی کیف میکردی میگفتی بازم بده
بیچاره خاله اعظم همش دنبالت بود که سمت اتیش نری
بالن هم هوا کردی به امید بر اورده شدن ارزوهامون
اصلن تو بغل من نمیموندی واسه یه عکس وقتی خاله اعظم باشه دیگه کسی رو نمیشناسی و باید بری بغل خاله اعظم بیچاره به عزیز هم محل نمیذاری این طور وقتها
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی