عکسهایه تولد مامانی (خودم)
قرار بود مهمونی تولدم رو اخر هفته بگیریم ولی مریم خانم از مشهد اومده بودن و دعوتشون کرده بودم شام آبجی اعظم هم میخواست برگرده دانشگاه و اخر هفته نبود واسه همین خاله فریبا گفت ما هم میایم که دوباره اخر هفته به زحمت نیوفتی این توری شد که دیشب تولد گرفتیم و همه کما رو شرمنده کردن خوب بود خوش گذشت مخصوصا به تو که دمار از روزگاره خاله اعظم در اوردی و تا تونستی با بالشت زدیش حالا عکساشم برات میزارم تا ابروت بره دختره بلا دیشب تولد من بود اما به کام دخترم هم شد خاله اعظم دستش درد نکنه برات یه کت خیلی خوشگل خریده بود مریم خانم هم طبق معمول ما رو شرمنده کرده بودن و یه مانتو خوشگل برات بافته بودن البته الان برات خیلی بزرگه ساله د...