تولد پانیذ.تولد خاله اعظم
چند هفته پیش تولد پانیذ دعوت بودیم بهت خیلی خوش گذشت از اون جایی که پانیذ لج کرده بود که اهنگ نذارید دوست ندارم و نمیشود به خاطر مهمونها قطع کرد اهنگ رو پانیذ کلا تو اتاق بود و به زور اومد چند تا عکس انداختیم و مهمونی کلا تو دست تو بود و انگاری تولد تو بود کلی رقصیدی واسه خودت بعدشم نوبت کیک بود که اجازه نداشتید به کیک انگشت بزنید 16 اسفند تولد خاله اعظم بود و چون کلاس داشت و نمیتونست بیاد تهران ما تصمیم گرفتیم بریم شاهرود پیشش من شما عزیزم خاله فریبا و فرانک و خاله نسرین من چهار شنبه ظهر با قطار راه افتادیم اولین بارت بود که سوار قطار شدی خیل خوشت اموده بود تو قطار هم راحت بودی و اذیت نش...